معنی ازن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

ازن. [اِ زُ] (اِخ) پدر ژازُن که بسحر مِدِه ٔ جادوگر، جوانی از سر گرفت.

ازن. [اَ] (اِخ) قلعه ای در جبال همدان. (معجم البلدان). و مؤلف مرآت البلدان گوید: گویا ( (ازنا)) و ( (ازناوه)) هم بنویسند.

فرهنگ معین

(اُ زُ) [فر.] (اِ.) ترکیبی است از اکسیژن به صورت 3 o خاصیت اکسیدکنندگی آن بسیار زیادتر از اکسیژن است به طوری که نقره را اکسید می کند. به میزان کم در هوا موجود است و به صورت متراکم در لایه بالایی جو زمین وجود دارد. باکتری کش و رنگ زداست.

فرهنگ عمید

گازی سمّی، آبی‌رنگ، و موجود در طبقات فوقانی جو، با بوی تند که هنگام رعدوبرق یا در اطراف ماشین‌های برق تولید می‌شود و برای تصفیۀ آب و از بین بردن میکروب‌ها به کار می‌رود،

گویش مازندرانی

اعلام فسخ و یا پایان کار

فرهنگ فارسی هوشیار

گازی است که دارای بوی تند وزننده که هنگام رعد وبرق تشکیل می گردد (‎3O)

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر