معنی ارفع در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

ارفع. [اَ ف َ] (ع ن تف) نعت تفضیلی از رفعت. بلندتر. رفیعتر. برتر. اعلی. برداشته تر. || ارزنده تر. قیمتی تر. ارجمندتر. || بلندقدرتر. اشرف.

ارفع. [اَ ف َ] (اِخ) شیخ عماد تبریزی. وی از مشاهیر شعرای ایران است (!) و در لطایف و هزلیات شهرت دارد. این بیت ازوست:
قطع نظر ز ساقی و ساغر نمیکنی
شرم از خدا و ساقی کوثر نمیکنی.
(قاموس الاعلام ترکی).

فرهنگ معین

(اَ فَ) [ع.] (ص تف.) بلندتر، رفیع تر.

فرهنگ عمید

رفیع‌تر، بلندتر،
بلندقدرتر، بلندپایه‌تر، برتر،

فرهنگ فارسی هوشیار

بلند تر، رفیع تر، قیمتی تر

فرهنگ فارسی آزاد

اَرْفَع، بلندتر (ین)، برتر (ین)، رفیع تر (ین)، بلند قدرتر (ین)،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر