معنی ارجح در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

ارجح. [اَ ج َ] (ع ن تف) نعت تفضیلی از رجحان. راجح تر. افضل. اولی. اقدم. بهتر. خوبتر. || چربنده تر. سنگین تر. مائل تر.

فرهنگ معین

(اَ جَ) [ع.] (ص تف.) بهتر، خوب تر، فزون تر، برتر.

فرهنگ عمید

برتر، بهتر، خوب‌تر،

مترادف و متضاد زبان فارسی

افضل، اقدم، اولی، برتر، راجح، مرجح، مقدم، بزرگ مرتبه، بزرگوار، بلندرتبه، بلندمرتبه، سرور، شایسته، شخیص، شریف، عالی‌شان، عالی‌قدر، عزتمند، عزیز، فخیم، گرامی، گران‌پایه، گرانمایه، لایق، ماجد، محترم، معتبر، معز، معزز، معظم، مفخم، مکرم، والامقام، ارزشمند، باارزش، پربها، ثمین، گرانبها، نفیس،
(متضاد) بی‌ارج، خوار، کم‌بها

فرهنگ فارسی هوشیار

رحجان، راجع تر، افضل

فرهنگ فارسی آزاد

اَرْجَح، بهتر (ین)، خوبتر (ین)، برتر (ین)، فزون تر (ین)،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر