معنی ارجانی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

ارجانی. [اَرْ رَ / اَ رَ / اَ] (ص نسبی) منسوب به ارجان و آن کوره ای از کور اهواز از بلاد خوزستان است و آنرا ارغان بغین نیز گویند و صاحب اسمعیل بن عباد گاهی بدان فرود می آمد و ابوبکر خوارزمی در آغاز شعر خود گوید:
فلو ابصرت فی ارجان نفسی
علیه من ابی یحیی زمام.
(انساب سمعانی).

ارجانی. [اَرْ رَ / اَ رَ / اَ] (اِخ) ابوریحان بیرونی در الصیدنه مکرر از طبیب یا گیاه شناسی بنام ارجانی مطلق روایت میکند از جمله در شرح کلمه ٔ ینبوت و «نی » در این کتاب رمز ارجانی است.

ارجانی. [اَرْ رَ /اَ رَ / اَ] (اِخ) امام ظهیرالدین ابی الحسن علی بن ابی القاسم زید البیهقی در تتمه ٔ صُوّان الحکمه ذیل ترجمه ٔ الحکیم ابومحمد العدلی القاینی آرد: و هو قد هذّب الزّیج البتّانی احسن تهذیب و کان مرجعه فی ذلک التهذیب الی الزیج الارجانی و وجدت نُسخاً کثیره من الزیج الارجانی بخطه. محشی کتاب مزبور (محمد شفیع) نویسد: اَرجانی و اَرّجانی و اَرَجانی هر سه مضبوط است، ذکر این زیج هیچ جا بنظر نیامد، شاید که صاحب این زیج، مترجم است در سوثر ص 17. (تتمه ٔ صوان الحکمه چ لاهور سال 1351 ص 81 و 82).

ارجانی. [اَرْ رَ / اَ رَ / اَ] (اِخ) ابواسحق ابراهیم بن احمدبن زید الارجانی. وی در بلاد خود از عبداﷲبن محمدبن عبدان العسکری و بمکه از ابومحمد عبدالرحمن بن محمدبن عبداﷲبن یزید المقری و بالجزیره از ابوعلی (؟) محمدبن سعید الحرانی و غیر ایشان سماع دارد، و او در ارجان حدیث گفت و در شیراز جماعتی از اهل فارس از او روایت دارند و هم به ارجان درگذشت. (انساب سمعانی).

ارجانی. [اَرْ رَ / اَ رَ / اَ] (اِخ) ابوبکر احمدبن الحسین الأرجانی قاضی تستر. وی از افاضل عصر خویش و ملیح الشعر و رقیق الطبع بود و دیوان شعر او در آفاق مشهور است و در اصفهان از ابی بکر محمدبن احمدبن الحسین بن ماجه الابهری سماع حدیث کرد و او وی را بجمیع مسموعات و مقولات خویش اجازه داد و ارجانی در تستردر حدود سنه ٔ اربعین و خمسمائه (540 هَ. ق.) درگذشت. (انساب سمعانی). و مؤلف معجم المطبوعات آرد: قاضی ابوبکر احمدبن محمدبن الحسین الارجانی الشیرازی الشافعی ملقب بناصح الدین. وی قاضی تستر و عسکرمکرّم بودو او را شعر رائق بنهایت نیکوئی است. عماد کاتب اصفهانی ذکر او در خریده آورده گوید: ارجانی در عنفوان عمر خود در مدرسه ٔ نظامیه ٔ اصبهان علم آموخت و مؤلف معجم المطبوعات آرد: و شعره من آخر عهد نظام الملک سنه نیّف و 480 الی آخر عهده و هو سنه 544 و پیوسته نائب قاضی در عسکرمکرم بود و او مردی معظم و مُعزّز وشعر او بسیار است و آنچه از او جمع شده بعشر اشعار وی نمیرسد. ارجانی در شهر تُستر و بقولی در عسکرمکرم وفات کرد. دیوان ارجانی را احمدبن عباس الازهری تصحیح و تفسیر کرده در بیروت بسال 1307 هَ، ق. بطبع رسیده است. رجوع به تاریخ الحکمای قفطی ص 342 س 11 شود.

ارجانی. [اَرْ رَ / اَ رَ / اَ] (اِخ) ابوبکر محمدبن القاسم بن زهیر. وی از ابوعلی محمدبن سلیمان بن علی بن ایوب المالکی البصری حدیث فراگرفت و از او ابوبکر احمدبن محمدبن عبدوس النسوی (؟) روایت دارد. (انساب سمعانی).

ارجانی. [اَرْرَ / اَ رَ / اَ] (اِخ) ابوالحسن احمدبن محمدبن عقبهبن المرضرسی. وی پسر برادر عبداﷲبن احمدبن عقبه است و ببغداد رحلت کرد و از ابوصالح عبدالرحمن بن سعیدبن هارون الاصبهانی سماع داشت و سپس به ارجان بازگشت ودر اصفهان مدتی اقامت گزید و آنجا حدیث گفت و ابوبکر احمدبن موسی بن مردویه الحافظ از او سماع دارد. (انساب سمعانی). و رجوع باعلام زرکلی احمدبن محمد شود.

ارجانی. [اَرْ رَ / اَ رَ / اَ] (اِخ) ابوعبداﷲ محمدبن احمدبن ابراهیم بن ماسک الارجانی. وی یکی از مشایخ مشهور بزهد و ورع و دقایق حقایق است و از ابوبکر محمدبن الحسن البغدادی سماع دارد و از او ابوالفضل عبدالرحمن بن احمدبن الحسن الرازی و غیره روایت کنند و ارجانی پس از سال چهارصد یا در حدود آن درگذشت. (انساب سمعانی).

ارجانی. [اَرْ رَ / اَ رَ / اَ] (اِخ) حسن بن محمدبن الحسن بن یزدادبن مهران. وی از پدر خود محمدبن الحسن و محمد از پدر خویش حسن سماع دارد و حسن از یحیی بن معین روایت کند و از حسن ثانی ابوبکر محمدبن ابراهیم بن المقری روایت آرد. (انساب سمعانی).

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری