معنی ارتداد در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

ارتداد. [اِ ت ِ] (ع مص) رد شدن. (غیاث اللغات). || برگشتن از دین و جز آن. (منتهی الارب). از مسلمانی برگشتن و جز آن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). مرتدی. قهقری. برگشتن از دینی یا دین آوری. رِدّه. از اسلام برگشتن. (غیاث). از مذهب اسلام خارج شدن. رجوع به بازگشت و کفر شود.

فرهنگ معین

(اِ تِ) [ع.] (مص ل.) از دین برگشتن، کافر شدن.

فرهنگ عمید

رد کردن حداقل یکی از اصول دین، از دین برگشتن، مرتد شدن،

حل جدول

از دین برگشتن

مترادف و متضاد زبان فارسی

الحاد، بیدینی، رفض، کفر، مرتدشدن

فرهنگ فارسی هوشیار

رد شدن، بر گشتن از دین

فرهنگ فارسی آزاد

اِرْتِداد، کفر، برگشتن از دین، برگشتن و بازگرداندن مانند مَا ارْتَدُّ الْبَصَرَ یعنی چشم خود را بطرف دیگر نیانداختند،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر