ارادتمند در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
فرهنگ معین
(اِ دَ مَ) [ع - فا.] (ص مر.) آن که ارادت می ورزد، مخلص.
فرهنگ عمید
دارای صمیمیت و دوستی بسیار،
عنوانی که شخص هنگام حرف زدن از خود برای اظهار تواضع به خود میدهد: ارادتمند بسیار مشتاق شما هستم،
حل جدول
مخلص
مرید و سر سپرده
مرید
مترادف و متضاد زبان فارسی
اخلاصمند، ارادتپیشه، ارادتشعار، ارادتکیش، مخلص،
(متضاد) بیارادت
فرهنگ فارسی هوشیار
آنکه ارادت ورزد، دوستدار
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.