معنی اراجیف در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

اراجیف. [اَ] (ع اِ) ج ِ ارجاف. خبرهای موحش و مدهش. بیهودگان و سخنهای دروغ و بی اصل. (غیاث اللغات). خبرهای دروغ. خبرهای نادرست. شایعات. تعاتِع:
درین ساعت خبری هول افتاد بنده انهی نخواست کرد تا نماز دیگر مددی رسد که آن رسیده شاید اراجیف باشد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 663). اراجیفی می افتد که فرمان شده است که بنات این قوم را بجماعتی نامزد کرده آید. (جهانگشای جوینی).
اذا وقعت المخاویف کثرت الاراجیف.
بهر سو میدویدی چون اراجیف.
سلیم (آنندراج).

فرهنگ معین

(اَ) [ع.] (اِ.) جِ ارجاف، سخنان یاوه و دروغ.

فرهنگ عمید

سخنان بیهوده، دروغ، و بی‌اصل،

حل جدول

دیوانگان

مترادف و متضاد زبان فارسی

بیهوده، ترهات، شایعات، مهملات، هرزه‌گویی، یاوه

فرهنگ فارسی هوشیار

ج ارجاف، خبرهای موحش و مدهش

فرهنگ فارسی آزاد

اَراجِیْف، کلمات بیهوده، اخبار دروغ،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر