معنی اذکار در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

اذکار. [اِ] (ع مص) یاد دادن کسی را. (منتهی الارب). با یاد دادن. (زوزنی) (تاج المصادر بیهقی). || اذکار مراءه؛ پسر زادن زن. (منتهی الارب). پسر زائیدن او. پسر زادن. (زوزنی) (تاج المصادر بیهقی).
- اذکرت ِ و ایسرت ِ، دعائیست که آبستنان را گویند. پسر زای ! و آسان زای !

اذکار. [اِذْ ذِ] (ع مص) اذکار چیزی، یادکردن آن را. گذشته ها یاد کردن. (مؤید الفضلاء). ادّکار. استذکار. تذکر. ذکر. || بیاد آوردن. تذکیر. با یاد آوردن. (زوزنی) (تاج المصادر بیهقی).

اذکار. [اَ] (ع اِ) ج ِ ذِکر. یادکردنیها. اوراد.

فرهنگ معین

(اَ) [ع.] (اِ.) جِ ذکر؛ یاد کردن ها، وردها، دعاها.

دعا خواندن، یاد کردن. [خوانش: (اِ) [ع.] (مص م.)]

فرهنگ عمید

ذِکر

یاد کسی آوردن، یادآوری،

فرهنگ فارسی هوشیار

دعاها، وردها، ج ذکر

فرهنگ فارسی آزاد

اَذکار، گفته ها، سخن ها، دعاها، اَوراد (مفرد: ذِکْر)،

اِذْکار، متذکر گردانیدن، یاد آور شدن، یاد آوری کردن،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری