معنی ادر در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

ادر. [اَ دَ] (ع مص) به بیماری اُدرَه مبتلا شدن. بیماری ادره برآوردن کسی. دبه خایه شدن. به تناس مبتلا شدن. بادخایه شدن. مفتوق شدن.

ادر. [اُ دُ] (ع ص، اِ) ج ِ آدر.

ادر. [اَ دَرر] (ع ص) درازخایه. (منتهی الارب).

ادر. [اُ دِ] (اِخ) رودی در آلمان که سرچشمه ٔ آن در سودت میباشد و از سیلزی و برسلو و فرانکفورت و شتتین گذرد و در بحر بالتیک ریزد. طول آن 864 هزار گز است.

حل جدول

رودی در لهستان

نیشتر رگزن

نیشتر، رگزن

گویش مازندرانی

روستایی از دهستان چهاردانگه ی ساری

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر