معنی ادا اصول در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

ادا اصول. [اَ اُ] (اِ مرکب، از اتباع) ادا و اصول. ناز. نمودن کراهت و غیره.

فرهنگ فارسی هوشیار

(اسم) ناز نمودن کراهت و جز آن.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر