معنی اخته در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

اخته. [اَ ت َ / ت ِ] (ترکی، ص، اِ) خایه بیرون کشیده. (برهان). بی خایه. جانور خایه کشیده عموماً و اسب خصوصاً. چاروای خایه بیرون کشیده. مقطوع. آخته. خصی. خواجه: خروس اخته. یابوی اخته. ج، اختگان، اخته ها (در مورد اسب).
شب قضیم اختگانت زارتفاع سنبله
می کند حاصل بدوش کهکشان می آورد.
سلمان ساوجی.
- امثال:
سگ به دستش نمی توان داد تا اخته کند، نظیر: سرمه را از چشم می زند (یا می رباید)، بسیار در دزدی چابک و چست است. (امثال و حکم).

فرهنگ معین

(اَ تِ) [تر.] (ص. اِ.) انسان یا حیوانی که بیضه هایش را کشیده باشند، بی خایه. خواجه نیز گویند.

فرهنگ عمید

ویژگی مرد یا حیوان نر که بیضه‌اش را کشیده باشند، خایه‌کشیده،
[عامیانه، مجاز] ویژگی مرد ترسو و فاقد صفات مردانگی،
(اسم) [قدیمی] اسب،

مترادف و متضاد زبان فارسی

آغا، بی‌خایه، خصی، خواجه، مقطوع‌النفس، مقطوع‌النسل

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر