معنی اجلاد در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

اجلاد. [اَ] (ع ص، اِ) ج ِ جَلد و جِلْد و جَلید.
- اجلادُالانسان، تن مردم و کالبد وی. ج، اَجالد.

اجلاد. [اِ] (ع مص) مضطر گردانیدن. (منتهی الارب). || پَشَک زده شدن زمین و جز آن. || جلید رسیدن بقوم.

فرهنگ فارسی هوشیار

(تک: جلد) پوست ها پوسته ها

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر