معنی اجدع در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

اجدع. [اَ دَ] (اِخ) شیطان. (منتهی الارب).

اجدع. [اَ دَ] (ع ص) نعت است از جدع. (منتهی الارب). گوش یا بینی یا لب بریده. (زوزنی). گوش بریده. (تاج المصادر). بینی بریده. (تاج المصادر). بریده بینی: انفک منک و ان کان اجدع. || دست بریده. || لب بریده. (تاج المصادر) (منتهی الارب). مؤنث: جَدْعاء. ج، جُدع.

اجدع. [اَ دَ] (اِخ) پدر مسروق که از کبار تابعیان است و عمربن الخطاب نام او بگردانید و عبدالرحمان نام داد.

فرهنگ معین

(اَ دَ) [ع.] (ص.) کسی که بینی وی رابریده باشند.

فرهنگ فارسی هوشیار

بریده بینی بریده گوش بریده لب بریده دست بریده اندام (صفت) کسی که بینی وی را بریده باشند بریده بینی.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر