معنی ابن سیف در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

ابن سیف. [اِ ن ُ س َ] (اِخ) ابوبکر احمدبن عبداﷲبن سیف بن سعید. فقیه شافعی. او از ربیعبن سلیمان مرادی روایت کند. (ابن الندیم).

ابن سیف. [اِ ن ُ س َ] (اِخ) احمدبن عبیداﷲبن سیف سجستانی، مکنی به ابوبکر. از علمای نحو و لغت. (ابن الندیم). و ظاهراً این ابن سیف همان ابن سیف فقیه شافعی سابق الذکر است.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر