ابلق در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
دو رنگ، پیس، پیسه، سیاه و سفید، مجازاً روزگار، زمانه. ابلک هم گویند. [خوانش: (اَ لَ) [ع.] (ص.)]
ویژگی هرچیز دورنگ، بهویژه سیاه و سفید،
(اسم) [قدیمی] پرهای سیاه و سفیدی که سپاهیان و رزمجویان به کلاه خود میزدند،
(اسم) مطلق اسب،
* ابلق ایام: [قدیمی، مجاز] دنیا و روزگار و زمانه به اعتبار روز و شب، ابلق چرخ، ابلق فلک،
دورنگ
اسب سیاه و سفید
دو رنگ
سیاه و سفید
ابلق به حیوانی میگویند که دارای دو رنگ سیاه و سفید باشد. از جمله حیواناتی که ابلقشان یافت میشود میتوان به گاو، اسب، گربه، و انواع پرندگان اشاره کرد.
ابلک، سیاه سفید، دورنگ
دورنگ، دومایه، سفیدوسیاه، روزگار، زمانه، خلنگ
اسب دو رنگ، حیوان خال خالی و دو رنگ، اسبی که دست و پایش سفید...
پارسی تازی شده ابلک خلنگ نرپیسه خلنج فرهنگ معین ابلک را گیاهی از تیره ای اسپناج دانسته، چکچکی از پرندگان (اسم) دو رنگ، رنگی سصفید که با آن رنگ دیگر باشد، چپار خلنگ خلنج پیس پیسه نرپیسه سیاه و سفید، روز گار زمانه تصاریف دهر صروف لیل و نهار. و گاه از آن به ابلق ایام و ابلق چرخ و ابلق فلک تعبیر کنند بمناسبت سفید ی روز و سیاهی شب، پر دو رنگی که سرهنگان و سران غوغا و جوانان شنگ برای زینت بر طرف کلاه میزدند. یا ابلق ایام. دنیا و روزگار به اعتبار شب و روز. یا ابلق توسن. از شب و روز دو رنگ و سر کش. یا ابلق جهان تاز. شب و روز یا ابلق چرخ. شب و روز، روزگار. یا ابلق عمر. شب و روز یا ابلق فلک. شب و روز، روزگار.
اَبْلَق، سیاه و سفید،