معنی ابریشمی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
ابریشمی. [اَ ش َ] (ص نسبی) ابریشم فروش. ابریشم تاب. ابریسمی. || از ابریشم: دستمال ابریشمی. || منسوب به ابریشم.
آنچه از ابریشم بافته یا ساخته شده باشد،
(اسم، صفت نسبی) ابریشمفروش،
مانند ابریشم، نرم،
(اسم) (پزشکی) = کاپوت
(صفت) منسوب به ابریشم. ابریشم فروش، ابریشم تاب، (اسم) (مستحدث) غلافی از لاستیک و مانند آن که برای حفظ از سرایت امراض مقاربتی آلت رجولیت را بدان پوشانند کاپوت. یا دستمال ابریشمی. دستمال بافته از ابریشم.