معنی ابتداع در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

ابتداع. [اِ ت ِ] (ع مص) چیزی نو آوردن. نو پیدا کردن. (زوزنی). نو آوردن. چیزی نو نهادن. || اهل بدعت شدن.

فرهنگ معین

نوآوردن، چیز تازه ای آوردن، بدعت نهادن. [خوانش: (اِ تِ) [ع.] (مص م.)]

فرهنگ عمید

چیز تازه‌ای آوردن، نوآوری،
بدعت،

حل جدول

نوآوری،بدعت

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

نوآوری، نویابی

فرهنگ فارسی هوشیار

چیز نو آوردن

فرهنگ فارسی آزاد

اِبْتداع، خلق کردن، جدید و بدیع آوردن.
َ

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر