معنی ائتلاف در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

ائتلاف. [اِءْ ت ِ] (ع مص) رجوع به ایتلاف شود.

فرهنگ عمید

(سیاسی) به هم پیوستن دو یا چند گروه یا سازمان برای رسیدن به اهداف خاص،
[قدیمی] با هم الفت داشتن،
[قدیمی] الفت یافتن،

حل جدول

اتحاد، اتفاق، پیوستگی، موافقت، همبستگی، الفت یافتن

کارتل

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

همایه

کلمات بیگانه به فارسی

همایه

مترادف و متضاد زبان فارسی

اتحاد، اتفاق، پیوستگی، موافقت، همبستگی،
(متضاد) اختلاف، پراکندگی

فرهنگ فارسی هوشیار

‎ سازواری، پیوشتگی یگانستن ‎ (مصدر) بهم پیوستن با هم پیوستن با هم شدن، الفت یافتن مو ء انست یافتن، (اسم) الفت مو ء انست پیوستگی. الفت یافتن

فرهنگ فارسی آزاد

اِئْتِلاف، ترکیب یافتن، جمع شدن، با هم انس و اُلفت گرفتن،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری