معنی آکندگی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

آکندگی. [ک َ دَ / دِ] (حامص) پُری. انباشتگی. امتلاء معده. رودِل. || جمعیت، مقابل پراکندگی و تفرقه: روزگار چندان جمعیت و آکندگی را بتفرقه و پراکندگی رسانید. (تاریخ طبرستان).
- آکندگی بازو یا ران و جز آن، گوشتناکی او.

فرهنگ عمید

انباشتگی، پُری،

مترادف و متضاد زبان فارسی

امتلاء، انباشتگی، پری، جمعیت، پرگوشتی،
(متضاد) پراکندگی، خلاء

فرهنگ فارسی هوشیار

‎ حالت و کیفیت آکنده عمل آکنده، پری معده امتلا ء معده رودل، جمعیت مقابل پراکندگی تفرقه، گوشتناکی پرگوشتی: آکندگی بازو.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر