معنی آژخ در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

آژخ. [ژَ] (اِ) رجوع به آزخ شود.

فرهنگ معین

(ژَ) (اِ.) آزخ.

فرهنگ عمید

آزخ
گل‌مژه

مترادف و متضاد زبان فارسی

آزخ، زگیل

فرهنگ فارسی هوشیار

(اسم) برآمدگی کوچک گوشتین برنگ پوست و سفت و سخت و غیرحساس که بر دستها و پاها و روی و اعضاافتد زگیل بالو واژو ثو ء لول.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر