معنی آمیزه مو در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
آمیزه مو. [زَ / زِ] (ص مرکب) آنکه بعض مویهای سیاه و بعض آن سپید دارد، و آن پس از جوانی باشد. دومو. دومویه. اشمط. شمطاء. با موی جوگندمی:
اگر شاه هر هفت کشور بود
چو آمیزه مو شد مکدر بود.
دقیقی.
کمیژه موی. (تاج المصادر بیهقی).
- آمیزه موی شدن، کمیژه موی شدن. اخلاس. (تاج المصادر بیهقی).
(~.) (ص مر.) کسی که موهای سرش جوگندمی (سیاه و سفید) باشد.
دومو، دومویه، کهل، کسی که موهای سیاه و سفید در سر داشته باشد،
(صفت) آنکه بخشی از موهای وی سیاه و بخشی سفید باشد (پس از دوره جوانی) دومویه.