معنی آملج در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

آملج. [م ُ ل َ] (معرب، اِ) مُعرّب آمله.

فرهنگ عمید

آمله

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

آمله

فرهنگ فارسی هوشیار

پارسی تازی شده آمله از گیاهان داروئی (اسم) نباتی است میان شجر و گیاه که برگش چون مورد و میوه اش باندازه بار سرو است. ابتدا سبزاست و چون برسد سیاه و نرم گردد. چوب آن سخت و اندرون آن سپید و زرد مایل بسرخی و ریشه هایش باریک است و در طب مورد استعمال دارد صفیرا ء.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر