معنی آماسانیدن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
آماسانیدن. [دَ] (مص) توریم. تهبیج. آماهانیدن. ورم را سبب شدن.
فرهنگ معین
(دَ) (مص م) ایجاد برآمدگی کردن، متورم کردن. آماهانیدن و آماهیدن هم گفته می شود.
فرهنگ فارسی هوشیار
(مصدر) (آماسانید بیاماسان آماساننده آماسانیده) سبب ورم شدن ایجاد تورم توریم.
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.