معنی آلود در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

آلود. (ن مف مرخم / نف مرکب) در کلمات مرکبه از قبیل آردآلود، اشک آلود، بت آلود، تراب آلود، تهمت آلود، خاک آلود، خشم آلود، خواب آلود، خون آلود، خوی آلود، ریگ آلود، زهرآلود، سرمه آلود، شکرآلود، غرض آلود، غضب آلود، گردآلود، گِل آلود، مشک آلود، می آلود، مخفّف آلوده است:
ریشی چگونه ریشی، چون ماله ٔ بت آلود
گوئی که دوش تا روز با ریش گوه پالود.
عماره.
دو چشم موژان بودیش خوب و خواب آلود
بماند خواب و شد آن نرگسش که موژان بود.
عماره.
نهاد آن روی خوی آلود بر خاک
اَبَر شاه آفرینگر با دل پاک.
(ویس و رامین).
گفت زندگانی خداوند دراز باد روباهان را زهره نباشد از شیر خشم آلود که صید گوزنان نمایند که این در سخت بسته است. (تاریخ بیهقی).
هزار فتنه ٔ خوابیده را کند بیدار
دو چشم مست تو از یک نگاه خواب آلود.
سعدی.
بخت خواب آلود ما بیدار خواهد شدمگر
زآنکه زد بر دیده آبی روی رخشان شما.
حافظ.
حافظ بخود نپوشید این خرقه ٔ می آلود
ای شیخ پاکدامن معذور دار ما را.
حافظ.
القضض، ریگ آلود شدن. (تاج المصادر بیهقی). و رجوع به آلوده شود.

فرهنگ عمید

آلودن
آلوده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): اشک‌آلود، خواب‌آلود، خون‌آلود، زهرآلود،

فرهنگ فارسی هوشیار

(مصدر اسم) در کلمات مرکب بمعنی آلوده آید: آرد آلود خشم آلود خون آلود زهر آلود.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر