معنی آلاوه در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

آلاوه. [وَ / وِ] (اِ) دو پاره چوب که کودکان بدان بازی کنند یکی بلند نزدیک سه بدست و دیگری کوتاه چندِ قبضه ای، و دو سر چوب کوتاه تیز باشد.

آلاوه. [وَ / وِ] (اِ) آلاو. اَلَو:
ز چشمان آنقدر اخگر ببارم
که گیتی سربسر آلاوه گیرد.
باباطاهر.
|| دیگدان. جائی که در آن آتش روشن کنند. (برهان).

فرهنگ معین

شعله آتش، زبانه آتش، جایی که در آن آتش روشن کنند،

فرهنگ عمید

شعلۀ آتش، زبانۀ آتش، الو: ز چشمان آن‌قدر اخگر ببارم / که گیتی سربه‌سر آلاوه گیرد (باباطاهر: لغت‌نامه: آلاوه)،

فرهنگ فارسی هوشیار

(اسم) شعله آتش آلاو، دیگدان جایی که در آن آتش روشن کنند.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر