معنی آشمالی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
آشمالی. (حامص مرکب) تملق.تَبصبُص. چاپلوسی. دُم لابه. خوش آمدگوئی:
می کند دم لابه ها تا استخوانی میخورد
عمر او در آشمالی ّ و خوش آمد میرود.
شفائی.
|| قلتبانی. کشخانی.
فرهنگ معین
(حامص.) تملق، چاپلوسی.
فرهنگ عمید
تملق، چاپلوسی، چربزبانی، خوشامدگویی،
فرهنگ فارسی هوشیار
تملق، چاپلوسی
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.