آسیمه سار در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
آسیمه سار. [م َ /م ِ] (ص مرکب) آسیمه سر. سرآسیمه.آسیمه:
من از بهر آن بچه آسیمه سار
همی گردم اندر جهان سوگوار.
شمسی (یوسف و زلیخا).
و رجوع به آسیمه و آسیمه سر و سرآسیمه شود.
فرهنگ معین
(~.) (ص مر.) سرآسیمه، آسیمه سر.
فرهنگ فارسی هوشیار
آسیمه، سرآسیمه
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.