معنی آسو در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

آسو. (اِ) راسو. || کفش و نعلین. || سوی و جانب. (بادّعای بعض فرهنگهای نو. و این کلمه در برهان و جهانگیری نیست).

آسو. (اِ) نام شرابی مسکر که بهند کنند از قند سیاه و پوست مغیلان. (مخزن الادویه).

آسو. (اِخ) نام محلی در راه لار به لنگه میان کوخرد و کررضائی.

گویش مازندرانی

آسیاب

فرهنگ فارسی هوشیار

سوی وجانب

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر