معنی آبله نشان در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

آبله نشان. [ب ِ ل َ / ل ِ ن ِ] (ص مرکب) آنکه فرورفتگی ها از اثر آبله بر بشره دارد. آبله دار. مجدر: سلطان سنجر گندم گون آبله نشان بود. (راحهالصدور راوندی).

فرهنگ فارسی هوشیار

(صفت) کسی که فرورفتگیهااز اثر آبله بر بشره دارد مجدر آبله رو.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر