معنی آبده در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
آبده. [دِه ْ] (اِ مرکب) چاه اصلی و نخستین یا مادرچاه کاریز.
آبده. [ب ِ دَ] (ع ص، اِ) چیستان. چربک. سخن غریب. مثل. حکایت. بردک. || آن داهیه که بماند یاد کردن آن همیشه. (ربنجنی). || جانور وحشی. || مرغ که بر جای ماند و بسردسیر و گرمسیر نشود. || سختی. (ربنجنی). ج، اوابد.
(بِ دَ یا دِ) [ع. آبده.] (اِ.) جانور وحشی، دد؛ ج. اوابد.
آبدهنده،
آن قسمت از مجرای قنات در زیرزمین که آب از آن بیرون میآید و داخل قنات میشود،
چیستان، چربک، حکایت