ترجمه پوسته‌ به انگلیسی

پوسته‌

پوسته‌

  • Dandruff, Encrustation, Film, Flake, Husk, Scale, Shell, Shuck, Skin, Surface

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید
امتیاز شما به نتایج جستجوی پوسته‌ در سایت جدول یاب:
معنی این واژه در بانک های دیگر
  • پوسته (فرهنگ معین): بیرونی ترین بخش پوست، پوشش اندام های درونی بدن، بخش کوچکی از پوست که یاخته های آن مرده است و از بقیه پوست جدا می شود، پوشش بیرونی دانه. [خوانش: (اِ.)]
  • پوسته (لغت نامه دهخدا): پوسته. [ت َ / ت ِ] (اِ) پوست. || پوستک. پوستی نازک. قشاره. || شوره ٔ سر. قطعات کوچک سفید رنگ که در سر آدمی بگاه شوخگنی پدید آید و چون بشانه زنند فروریزد. هبریه. پوسه. رجوع به پوسه شود.
  • پوسته (فارسی به عربی): رقاقه، غشاء، قد
  • پوسته (فرهنگ عمید): پوست کوچک،
    پوست نازک،
    هرچیز پوست‌مانند،
    هر‌چیز ریز شبیه پوست،
    پولک ریز و نازک،
  • پوسته (حل جدول): قشر،لایه
  • پوسته (مترادف و متضاد زبان فارسی): پوست، طبقه، غشا، قشر، لاک، لایه، ورقه،
    (متضاد) مغز
  • پوسته (فرهنگ فارسی هوشیار): پوست نازک
  • پوسته (فارسی به ایتالیایی): guscio
  • پوسته (فارسی به آلمانی): Flocke [noun], Kabeljau (m)