pizca به فارسی | دیکشنری اسپانیایی

pizca
  • نیشگون، گازگرفتن، کش رفتن، مانع رشدونمو شدن، جوانه زدن، صدمه زدن، پریدن، زخم زبان، سرمازدگی، نیشگون گرفتن، قاپیدن، مضیقه، تنگنا، موقعیت باریک، سربزنگاه، نیشگون، اندک، جانشین.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر