hasta به فارسی | دیکشنری اسپانیایی

hasta
  • تا، تااینکه، تاانکه، تاوقتیکه، :کشت کردن، زراعت کردن، زمین را کاشتن، دخل پول، کشو، دخل دکان، قلک، یخرفت، بسوی، سوی، بطرف، روبطرف، پیش، نزد، تا نسبت به، در، دربرابر، برحسب، مطابق، بنا بر، علا مت مصدر انگلیسی است، تا، تااینکه، وقتی که، تا وقتی که.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر