embromar به فارسی دیکشنری اسپانیایی
embromar
-
بزغاله، چرم بزغاله، کودک، بچه، کوچولو، دست انداختن، مسخره کردن، سوزن، سوزن سرنگ و گرامافون و غیره، سوزن دوزی کردن، با سوزن تزریق کردن، طعنه زدن، اذیت کردن، دم باریک ابزاری با نوک تیز و باریک، ازاردادن، اذیت کردن، کسی را دست انداختن، سخنان نیشدارگفتن، اذیت، پوش دادن مو.
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.