yoke به فارسی | دیکشنری انگلیسی

yoke
  • یوغ

  • میله عریض

  • سلطه یوغ

  • (مج) اسارت

  • بندگی عبودیت

  • در زیر یوغ آوردن

  • جفت کردن

  • (مج) وصل کردن (yolk) زرده تخم مرغ

  • (زیست شناسی) محتویات نطفه

  • سیم پیچ یوک

  • بند، طوقه

  • یوغ

  • چهارچوب

  • دهانه

  • طوق

  • یوغ

  • قسمتی از سیستم انحراف پرتو الکترونی که برای آدرس دهی یک نمایش تصویری به کار می رود

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری