whisker به فارسی | دیکشنری انگلیسی

whisker
  • (whiskery) مویاطراف گونه و چانه

  • شارب

  • ریش

  • ماهوت پاک کن

  • (د گ) جاروب کوچک

  • طره

  • مودار

  • الیاف ریز، تار موهای خیلی کوتاه

  • تاره 1. رشته تک بلوری بینهایت نازکی از فلز یا ترکیب غیر آلی. این ترکیب با کاهش هالیدهای فلز در هیدروژن در دمای حدود 700 درجه سلسیوس تولید می شود تا رشد بلور و واکنش بخار فلز مذاب با اتمسفر اکسید کننده، نیترید کننده یا اتمسفر مساعد دیگر برای رشد بلور، آغاز شود. رشد تاره نامطلوب در محیطهای داغ و مرطوب سبب کوتاه شدن اتصال رساناها در تجهیزات الکترونیکی می شود. تاره ها مقاومت کششی و کشسانی بسیار بیشتری نسبت به شکل توده ای فلز دارند. 2. catwhisker.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری