upset به فارسی | دیکشنری انگلیسی

upset
  • واژگون کردن

  • برگرداندن

  • چپه کردن

  • آشفتن

  • آشفته کردن

  • مضطرب کردن

  • شکست غیر منتظره

  • واژگونی

  • نژند

  • ناراحت

  • آشفته

  • جا زدن، فرو بردن

  • واژگونه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری