translate به فارسی دیکشنری انگلیسی
-
ترجمه کردن
-
برگرداندن ترجمه کردن
-
معنی کردن
-
تفسیر کردن
-
ترجمه کردن تغییر دادن اطلاعات کامپیوتری از زبانی به زبان دیگر بدون تأثیر قابل توجه در معنی.
-
تبدیل کردن، انتقال دادن
-
ترجمه کردن



