tilting به فارسی | دیکشنری انگلیسی
-
کج رفتتگی تمایل رو به جلوی جبهه موج رادیویی منتقل شونده در امتداد زمین که مقدار آن به ثابتهای الکتریکی زمین بستگی دارد.
-
شیبدار کردن، منحرف کردن، انحرافی، کج کردن
-
چرخش عمودی / چرخش عمودی دوربین بر اساس قاعدهای ثابت
-
چرخش عمودی حول محور ثابت
-
حرکت عمودی دوربین
-
کج شدن کج شدن...
-
کج شدن
-
کج شونده
-
واژگونی