terminal به فارسی | دیکشنری انگلیسی

terminal
  • نهائی

  • انتهائی

  • واقع در نوک

  • پایان

  • انتها

  • آخر خط راه آهن یا هواپیما

  • پایانه پایانه

  • پایانی

  • پایانه - نقطه انتهایی

  • ترمینال، پایانه

  • پایه، پایانه 1- پیچ، زایده لحیم شدنی یا نقطه دیگری که بتوان اتصالهای الکتریکی را با آن بر قرار کرد. 2. تجهیزات انتهای سیستم رفه ریزی موج یا کانال مخابراتی دیگر. 3. یکی از نقاط ورودی یا خروجی الکتریکی مدار یا قطعه 4. وسیله ای که امکان دسترسی به کامپیوتر راه دور را فراهم می کند.

  • پایانه، سر

  • پایانه، دوم، پایانی، نهایی، انجامی، انتهای

  • پایانه

  • ترمینال

  • پایانگاه

  • خروجی

  • مربوط به انتها

  • نهایی

  • ترمینال، پایانه دستگاه ورودی - خروجی با یک صفحه نمایش و صفحه کلید برای ایجاد ارتباط با کامپیوتر - ترمینالهای اولیه، ماشینهای تله تایپ بودند. امروزه بیشتر کامپیوترهای شخصی به عنوان ترمینال کامپیوترهای بزرگ استفاده می شوند. نگاه کنید به download. upload. modem. data. communication.

  • ترمینال، پایانی، پایانه.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری