tendon به فارسی | دیکشنری انگلیسی

tendon
  • (درگوشت) پوره

  • (تش) پی

  • وتر

  • زردپی

  • (درجمع) اوتار

  • تاندون

  • کابل پیش تنیدگی

  • کشتی نفت

  • میله کششی

  • میله فولادی

  • تاندون

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری