sweep به فارسی | دیکشنری انگلیسی
-
روبیدن
-
رفت و برگشتروفتن
-
جاروب کردن
-
زدودن
-
از این سو بان سوحرکت دادن
-
بسرعت گذشتن از
-
وسعتمیدان دید
-
جارو
-
جارو 1. حرکت یکنواخت باریکه الکترون در طول پرده لامپ پرتوکاتدی که خط روشن ثابتی را در هنگام عدم وجود سیگنال ایجاد یم کند. این خط در جاروی خطی، مستقیم و در جاروی دایروی، دایره ای شکل است. 2. تغییر یکنواخت در بسامد خروجی مولد سیگنال از یک انتهای محدوده ی آن تا انتهای دیگر آن.
-
جاروب کردن
-
شابلون
-
روفتن