support به فارسی | دیکشنری انگلیسی

support
  • پشتیبانی

  • تکیه گاه

  • حمایت کردن

  • تایید کردن تحمل کردن

  • متکفل بودن

  • نگاهداری

  • تقویت

  • تائید

  • کمک

  • پشتیبان زیر برد

  • زیر بری

  • پشتیبانی کردن

  • بستر - تکیه گاه - پایه - تحمل کردن - نگاهداری

  • نگهدارنده، محمل

  • تکیه گاه

  • حامل‌

  • 1. تکیه‌گاه (نظریه توزیع) 2. پشتیبانی (استنباط آماری)

  • حمایت

  •  ساپورت

  • تکیه گاه

  • پایه

  • پایگاه

  • حایل

  • پشتیبانی، حمایت کردن.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری