subordinate به فارسی | دیکشنری انگلیسی
-
تابع
-
مادون
-
مرئوسمادون
-
وابسته
-
فرعی
-
پائین تر
-
مرئوس
-
تابع قراردادن
-
زیردست یامطیع کردن
-
فرمانبردار
-
فرعی، وابسته، مادون، پیرو