subalternation به فارسی | دیکشنری انگلیسی

subalternation
  • توالی

  • تناوب

  • تواتر

  • حالت تبعی

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر