stray به فارسی | دیکشنری انگلیسی
-
سرگردان
-
ولگردی
-
ولگرد
-
راه گذر
-
جانور بی صاحب
-
آواره کردن
-
سرگردان شدن
-
منحرف شدن
-
گمراه شدن
-
پراکنده، سرگردان