stow به فارسی | دیکشنری انگلیسی
stow
-
تنگ هم چیدن
-
خوب جا دادن
-
پرکردن
-
مخفی کردن
-
پریدن
-
انباشتن
-
بازداشتن
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.