stale به فارسی | دیکشنری انگلیسی

stale
  • پر زور وکهنه (مثل آبجو)

  • (م م) کهنه

  • بیات

  • مانده

  • بوی ناگرفته

  • مبتذل

  • بیات کردن

  • تازگی وطراوت چیزی را از بین بردن

  • مبتذل کردن

  • بیات: نان کهنه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری