solid به فارسی | دیکشنری انگلیسی

solid
  • جامد

  • ز جسم

  • ماده جامد

  • سفت

  • سخت

  • مکعب

  • سه بعدی

  • محکم

  • استوار

  • قوی

  • خالص

  • ناب

  • بسته

  • منجمد

  • یک پارچه

  • حجمی

  • توپر

  • نیرومند

  • قابل اطمینان

  • جامد - جسم - سخت - منجمد - توپر - یکسان - یکدست- استوار - ثابت - خالص سه بعدی - فضایی - حجمی - خشک - خط ممتد

  • جامد، محکم

  • جسم صلیب، حجم، دج، سخت، جامد، جسم، سه بعدی، توپر، صلب، یک پارچه، مکعب

  • جامد

  • توپر

  • صلب

  • یکپارچه

  • دج

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری