slug به فارسی | دیکشنری انگلیسی

slug
  • گلوله بی شکل

  • چارپاره

  • جانور کندرو

  • جانور تنبل

  • گردونه کندرو

  • اسب کندرو

  • (آمر) یک جرعه مشروب

  • تکه فلز خام

  • مثل حلزون حرکت کردن

  • یواش یواش وکرم واربیهوده وقت گذراندن

  • لول زدن

  • ضربت مشت

  • ضربت سنگین زدن به

  • اسلاب دراز در نخ - برجستگی ممتد در نخ - نقاط نایکنواخت و ضخیم در نخ ابریشم (که از 3 میلیمتر تا 1 سانتیمتر می باشد)

  • شمش،تکه فلز 1. حلقه مسی سنگین قرار گرفته روی هسته پیچک برای ایجاد تأخیر در عملکرد رله. 2. هسته آهنی متحرک برای هسته. 3. تکه متحرکی از فلز یا ماده دی الکتریک برای تنظیم موجبر یا تطبیق امپدانس. 4. جسم فشرده سخت شده خازن تانتان جامد.

  • اسلاگ

  • (نوار) راهنما / لیدر

  • کد شماره؛ صفحه، تکه فلز

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری